به گزارش فرهنگ امروز ؛ الناز فاطمی این مطلب رادر سایت انسان شناسی به چاپ رساند.
گاه شمار:
متولد ۲ سپتامبر۱۹۳۵ در پواتیه[۱]
۱۹۶۱-۱۹۵۷: تحصیلات عالیه در اکول نرمال سوپریور [۲]
۱۹۶۴:دریافت لیسانس جامعه شناسی از سوربن [۳]
۱۹۶۷: دریافت مدرک دکترا از سوربن
کار میدانی در سواحل عاج در دهه های ۶۰ و ۷۰ و آشنایی با امانوئل تری[۴] ژان لویی دوزون [۵] و میشل اژیه[۶]
از سال ۱۹۷۰ مدیریت تحقیقات انستیتوی تحقیق برای پیشرفت [۷]
۱۹۷۳: دریافت مدرک Doctorat d’Etat از سوربن
از ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۵مدیر تحقیقات و بعدتر رییس مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی[۸] .او در این پست های مدیریتی مشوق سفرهای زیادی به افریقای سیاه، ساحل عاج، توگو و امریکای جنوبی شد
از ۱۹۹۲:گشایش مرکز انسان شناسی جهان های معاصر مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی
دستهبندی آثار اوژه:
مرحله مطالعات افریقایی: مطالعات میدانی در غرب افریقا بر روی قبایل علائدین .
مرحله اروپایی: در این مرحله اوژه اصول انسان شناسانه را برای تحلیل جامعه اروپایی به کار می گیرد. او بازگشت خود به اروپا را بسیار طبیعی و در جهت بازگشت سایر انسانشناسان به اروپا پس از موج جهانیشدن میداند. در این دوره مسائل مربوط به حافظه، من و تنهایی برای نخستین بار در آثار او مطرح میشوند.
مرحله جهانی: در آثار این دوره اوژه عمدتا به پیامدهای جهانیشدن و تاثیر آن بر انسانشناسی میپردازد.
مفاهیم اصلی:
فرامدرنیته[۹]: اوژه در عوض پست مدرنیته از واژهی فرامدرنیته استفاده می کند تا بر ویژگی گذر [۱۰]تاکید کند. اگر دغدغهی مدرنیته چنان که دوسرتو[۱۱] تعریف میکند، در هم تنیدگی نو و قدیمی باشد، فرامدرنیته وضعیتی است که قدیمی را در وضعیت اصلی خود رها و آن را در معرض تماشا می گذارد.
گذر از زمان: زمان خطی که سازندهی روایت های فردی بود هم اکنون به پایان رسیده است. نمی توان تمایزی میان وقایع و تاریخ قائل شد. در وضعیت معاصر با مازاد وقایع و بحران معنای ناشی از آن روبه روایم، به عبارت دیگر بحران معنایی که از آن رنج میبریم نه ناشی از بیمعنایی جهان، که نتیجهی نیاز روزانهی ما برای معنی دادن به آن است.
گذر از مکان: مکان، ابزار انسان شناس است، نه گروه اجتماعی که در آن می زید. مازاد مکان در نتیجه کوچک شدن سیاره با تکنولوژی های جدید ارتباطی و حمل نقل به وجود آمده است.
نامکان: مفهومی که به دست اوژه شناساندهشد. اگر یک مکان انسانشناسانه هویتبخش، سازندهی روابط میان فردی و دارای تاریخ تلقی شود، نامکان فضایی است که دارای این ویژگیها نباشد. ایستگاه مترو، فرودگاه، سوپر مارکت زنجیرهای و... نمونههایی از نامکانها محسوب میشوند. تنهایی آدمی در نامکان ها نه ترس را بر می انگیزد نه حسرت را، چرا که هرگز به طور کامل حس نمی شود. نامکان فضایی برای گذر است. اوژه با یک مثال چگونگی تبدیل مکانهای شناختهشده به نامکانها را نشان میدهد. جاده هایی که امروزه در فرانسه ساخته میشوند مراکز شهرها را دور می زنند و مسافران چیزی بیش از نام های آشنای محل هایی که شاید سال دیگر باز از کنارشان عبور کنند نمی بینند. داستان آشنای نام هایی که خارج از متن شناختهشدهشان معنای خود را از دست دادهاند در مترو نیز تکرار می شود.
در آثار اوژه این مسئله که آیا نامکان ها در ذات خود با مکان ها متفاوت اند یا تنها در ذهن افراد وجود دارند تا حدودی مبهم میماند. او در کتاب نامکانهای خود، جایی که نخستین بار این مفهوم را مطرح کرد اعلام میکند یک فضا صرفا مکان یا نامکان نیست، بلکه روی زنجیره ای در میان دو قطب فرّار قرار دارد. ابیرن پس از بررسی سیر آثار اوژه تصور میکند، با گذشت زمان او بیشتر این مفهوم را برای توصیف رویکردی سوبژکتیو به یک فضا به کار میبرد تا فضایی مشخص[۱۲]. فضاهایی ممکن است برای ساکنان خود هویتبخش باشند، درحالی که نگاه تقلیلگر یک فرد از خارج میتوان این مکان را به یک نامکان بدل کند.
گذر از هویت: تمامی این تغییرات موجب تغییر حس هویت می شود. تعریف فرد در نامکانها به شیوهای مکانیکی و از طریق دستورها و نمادها انجام میگیرد. افراد در نامکانها به «مشتری»، «کاربر» و... تقلیل مییابند و در هنگام ورود و خروج باید از طریق مصرف و عمل کردن به دستوراتی ویژه ماهیت خود به عنوان کاربر نامکان را اثبات کنند.
فراموشی: فراموشی همچون حافظه عامل مهمی در ساخت روایت شخصی است. اوژه به یادسپاری را به نقش کردن ردهایی روی یک لوح تشبیه می کند. عملی که در یک زمان محتویات خاصی از لوح را آشکار و پنهان می کنند.
در عصر فرامدرن که صنعت فرهنگ روایت های شخصی را تهدید می کنند. آدمی برای ادامهی زندگی خود مجبور به فراموش کردن است. بدون فراموشی، ویژگی تکراری زندگی او را به نهایت کسالت می راند و یا تروماهای گذشته او را به زانو در میآورند. کار انسان شناسانه که گفتگویی با دیگری است (پرهیز از تقلیل دیگری به ابژه ی صرف)خود مستلزم بازسازی حافظه است.
اوژه سه شکل از فراموشی را ارائه میدهد، اشکالی که الزاما به شکل مطلق دیده نمیشوند یا ممکن است همپوشی داشتهباشند. «بازگشت»، فراموشی آینده و حال برای دستیابی به گذشته( که به ویژه در آثار پروست[۱۳] قابل ملاحظه است)، «تعلیق»، فراموشی گذشته و آینده برای غرق شدن در حال، و در انتها «بازآغازی» فراموشی گذشته و حال و به معنای آغاز زمان است، چنان که تاکنون گشوده نشده است.
اوژه به عنوان انسانشناسی با تجربهی کار میدانی علاقهمند به یافتن تجلی عینی مفاهیم خود در ارتباط با فراموشی است. به همین منظور او از مراسم گذار و سفر نام میبرد. چنان که کودک در مرحلهی گذار از گذشتهی خود می میرد و در آینده اش متولد می شود، مسافر گذشته را به فراموشی می سپارد و به آیندهای ناشناخته پای می گذارد(اشکال گوناگون بازآغازی).
اگر نوستالوژی نتیجه ی مازاد زمان ناشی از رسانه های ارتباطی باشد، فراموشی تا حدی درمان آن محسوب می شود. روایت های شخصی و فردی به همان اندازه که در گرو حافظه اند به فراموشی وام دارند.
روش شناسی:
در کار اوژه تنیدگی عجیبی میان تخیل و روایت خود وجود دارد. راوی اثر تا حدودی خود او است و تا حدودی ناشی از تخیل او، سرچشمه گرفته از دیگران، خودی ممکن از میان سایر خودها. تفاوت میان «من» ی که حرف میزند و «من» جمله، گزینشی بیپایان در هر روایت اول شخص. شاید به دلیل همین ویژگی، او برای اثبات پیشبینیهای دهشتبار خود دربارهی خیالی شدن واقعیت نیازی به ارائهی نتایج پژوهشی نمیبیند.
دلبستگی اوژه به پیوستگی تخیل و روایت شاید بارزتر از هر جای دیگر در علاقهی او به اتنوفیکشن قابل مشاهده باشد. برخلاف ادبیات کلاسیک که قهرمانی باورپذیر برای همذات پنداری به خواننده ارائه می کند، مخاطب اتنوفیکشن باید بداند با دو دیدگاه رو به روست، ترکیبی از دیدگاه های سوژهی داستان و پژوهشگر. اتنوفیکشن، ژانر ادبیاتی است که از دیدگاه یک انسان شناس به مسائل انسان شناسانه می پردازد.
با وجود آن که اوژه ضرورت کار میدانی سیستماتیک را نفی نمیکند و حتا در دورههایی خود به آن پرداختهاست، در آثار متفاوت خود پیشفرضهای حاکم بر آن را نقد میکند. انسان شناسان از زمان مالینوفسکی به تصور میدان های انسان شناسانه ی کوچک و دور از هم تمایل داشته اند. ایده آل برای یک انسان شناس این بود که هر گروه قومی متشکل از افراد مشابه باشد، جزیره خود را داشته باشد، در صورت امکان در ارتباط با دیگر گروه ها باشد اما متفاوت از آن ها. انسانشناسان وابسته به سنتهای شناختهشده همچون مارکسیستها و ساختارگرایان، بدون در نظر گرفتن عاملان اجتماعی و در هم تنیدگی ایدهئولوژی و زندگی روزمره این افراد، به ارائهی توجیهاتی عمدتا انتزاعی میپرداختند.
جالب این که، با وجود اعتراض اوژه به سایر انسانشناسان برای در نظر نگرفتن خودانگیختی عاملان اجتماعی، در بسیاری از موارد خود به تیپهای برگرفته از فرهنگ عامه اکتفا میکند و نقشی برای روشهای فردی سرپیچی از قواعد کلی در نظر نمیگیرد. با وجود حساسیت او به تعمیم در کار سایر انسانشناسان، آثار اوژه جای کمی برای تحرک و سرپیچی عاملان در نظر میگیرند.
نقایص: طرفداران رویکردی علمی تر شاید نوشته های اوژه را بیش از اندازه شاعرانه یابند. اوژه درباره دلایل ظهور نامکان ها حرفی نمی زند. این تغییرات قاعدتا نتیجه سبک زندگی ناشی از سرمایه داری متاخر هستند، اما اوژه هرگز در سطحی کاملا سیاسی آنها را بررسی نمیکند. نامکان های اوژه هیچ التزام سیاسی ای ندارند. هرچند او گاهی فراموش میکند به این موضوع اشاره کند، عدم هویتی که نامکان ها ارائه می دهند همیشه بیقید و شرط نیست، یک سیاهپوست افریقایی نمی تواند به اندازه یک سفیدپوست اروپایی از عدم هویت خود در یک فرودگاه لذت برد.
از سوی دیگر به نظر می رسد ارائه تصویری مطلق از نامکان ها، او را از توجه به تغییراتی که کنشگران به مرور برای تبدیل آن ها به مکان اعمال می کنند باز می دارد.
[۱] Poitiers
[۲] École normale supérieure
[۳] Sorbonne
[۴] Emmanuel Terray
[۵] Jean Louis Dozon
[۶] Michel Agier
[۷] Institut de recherche pour le développement
[۸] École des Hautes Études en Sciences Sociales
[۹] surmodernite
[۱۰] excess
[۱۱] de Certeau
[۱۲] O’Beirne E. , ۲۰۰۶, “Mapping the Non-Lieu in Marc Augé's Writings”, Forum for Modern Language Studies ۴۲(۱): ۳۸-۵۰
[۱۳] Proust
نظر شما